شاگردی از استادش پرسید : عشق چیست ؟استاد در جواب گفت : به گندمزار برو و پربارترین خوشه را بیاور . اما هنگام عبور از گندمزرا به یاد داشته باش که
نمی توانی به عقب برگردی .
شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت .
ادامه مطلب
هنگام برداشت محصول بود. شبی از شب ها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پیرمرد کمی ضرر زد.
پیرمرد کینه روباه را به دل گرفت . بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصمیم گرفت از حیوان انتقام بگیرد . مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد .
روباه شعله ور در مزرعه به این طرف و آن طرف می دوید و کشاورز بخت بر گشته هم به دنبالش در این تعقیب و گریز .
گندمزار به خاکستر تبدیل شد ...
وقتی کینه به دل گرفته و در
خب خیلیهاتون احتمالاً بدونید
که من از اداره محل کارم تقریباً بیزارم
یعنی خیلی اذیت میشم بابت
وقایع این اداره
ولی خب به قول معروف چاره
چیه، باید ساخت
بعضی وقتها برای اینکه خودمو
آروم کنم میشینم و خوبیهای اطرافمو میشمُرم
حالا اندر مزایای این اداره
یکیش اینه که مکانِ فیزیکی اداره مون در بَرّ و بیابونهاست
درسته از امکانات دوریم و
بعضاً به خاطر همین دوری دچار زحمت میشیم
اما حُسنش در اینه که از آرامش و
هوای خوب بیشتری برخورداریم
و اینکه...
اطرا
تمام گندم زارای جهان تداعی گر تو بودن.
بوی همه گندم زارا بعد اینکه بارون میزد ، من رو یاد تو مینداخت.
باد که می پیچید توی شاخه هاشون و با یه ریتم آرومی می رقصیدن ، انگار تو موهات رو باز کرده بودی و باد توی موهای تو می پیچید.
حالا من بعد سال ها، اومدم اینجا. جایی که یه روزی تو با همه سرسبزی بی حدت، شروع کردی به چرخیدن و چرخیدن و باد از حرکت وایساد به تماشای تمامِ تو، گندمزار هم همینطور و من البته...
من ایستادم روبروت و انقدر نگاهت کردم که از زیبایی
تمام گندم زارای جهان تداعی گر تو بودن.
بوی همه گندم زارا بعد اینکه بارون میزد ، من رو یاد تو مینداخت.
باد که می پیچید توی شاخه هاشون و با یه ریتم آرومی می رقصیدن ، انگار تو موهات رو باز کرده بودی و باد توی موهای تو می پیچید.
حالا من بعد سال ها، اومدم اینجا. جایی که یه روزی تو با همه سرسبزی بی حدت، شروع کردی به چرخیدن و چرخیدن و باد از حرکت وایساد به تماشای تمامِ تو، گندمزار هم همینطور و من البته...
من ایستادم روبروت و انقدر نگاهت کردم که از زیبایی
زیادی دور نشو بیا کجاهارو میکنی نگاه
انگاری غرقی توی رویا حالتو میخرم
همه میرن تو میمونی پشتم گفتی نرو لفظتو نکشتم
دل تو اینجاس توی مشتم این دلو میبرم
اینا حرفای منه نمیگم جلو همه
ولی صد سالم اگه خیره شم تو چشمات کمه
اینا حرفای منه نمیگم جلو همه
ولی صد سالم اگه خیره شم تو چشمات کمه
دوس دارم باشی تو دلم جا شی
نگو چشمای گیرات بگو نقاشی
خوابم یا بیدار یه جورایی خب بیمار
نگو خرمن موهات بگو گندمزار
اینا حرفای منه نمیگم جلو همه
ولی صد سالم اگه خیر
سلام با وفاترین!خبرت هست که همه دارایی این شاعر شوریده حال، شعرهایی است که خوشه خوشه از گندمزار وجود تو چیده میشود؟!با تو هر روز معجزه ای تازه رخ میدهد و من درخت پیری هستم که از یُمن خورشید نگاهت در پاییز جوانه زدهام چون بهاران.اما این روزها با احساسی پُر از تاول کوچههای دلتنگی را طی میکنم تا به تو برسم.چندی است تقدیر ناجوانمرد، دورم ساخته از کعبهٔ وجودت. در آرزویم که روزی به حجِ تنات نائل آیم.تا رسیدن به مکهٔ آغوشت همهٔ راهها و م
۱۲:۴۶ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۹۸
(به کسی که به من گفت میخواهم در تنهایی خود آدمتر باشم همانطور که درخت در تنهایی خود درختتر است)
دیروز افتاده بودم به قدم زدن و تا آن دیوار رفتم تنهایی. تا آن دیوارِ سفید که از حاشیههاش سرخ بیرون زده. و تصویر آن دو بار را مقابل آن دیوار و توی آن کوچه نگاه کردم. نگاهمان کردم.رفته بودم پیش روانشناس و کار بیهودهای بود. دور بود از من. و گمان کردم هرگز نخواهد فهمید که چرا مقابل آن دیوار میایستم.
و تنها قدم میز
تنهاییات را در آغوش بکش تا دیگری را سپرِ انزوا نکنی! زیرا تنها آنکه تنها زیسته باشد، میتواند در عشق نفس بکشد و در عشق بمیرد.تنهایی، مرگـِ کبیر استحتی شاید حق با سلیمانِ پادشاه و پیغمبر - پسر داوودِ نبی - باشد که در "کتابِ جامعه" با اندوه میگوید:" یک حکیم همان گونه میمیرد که یک ابله!"اما درباره زیبایی و شکوهِ مُردگان، هرچه بگوییم، هیچ نگفتهایم.جایِ تعریف یا تعارف نیست؛ مرگ،نه دروغ میگوید و نه چیزی به خوبی و زیباییِ ما میافزاید! پس چ
آقای پناهیان صحبتی داشتند که خیلی جالب و تامل برانگیز بود ، ایشون گفتن من وقتی به پنج ندایی که حضرت مهدی علیه السلام هنگام ظهور نگاه کردم دیدم بخشیش اختصاص داره به امام حسین علیه السلام .. می گفتن همش از خودم می پرسیدم که چرا حضرت مهدی ، از امام حسین به عنوان جد خودش نام می بره ؟ خب اگر قرار باشه اسمی برده بشه چرا نام پیامبر برده نشه که مردم دنیا شناخت بیشتری بهش دارن تا امام حسین ؟تا این که حضور مردم در اربعین دیده می شه که مردم از هر جای دنیا ب
شاید محال نباشدپس از هزار سالدر صحرای سر سبزی...خاکی باشم، مرغوبباران، نمناکم کند
عطر گِل به مشام بذری برسد...شاید محال نباشدتو دانهای باشیکه از سمت گندمزارپی بستری در نهری غلتیدهای...و از کنار خاک نمناک میگذری...شاید محال نباشد باران بزند!باران که بزندنهر آب بالا خواهد آمد...شاید محال نباشد بعد هزار سال و چند دقیقهجریان نهرتو را در بسترم بنشاند...قول میدهم چنان تو را آغوش بگیرمکه در چشم به هم زدنی سبز شوی...
قول میدهم من همان پایین بمان
اسمورودینکا مگر انقدر نمیگویند که زمین در حال گرم شدن است؟ پس این چه تابستانیست که ما داریم؟ چرا این تابستان انقدر خنک شده است؟ اینجا هیچگاه در مرداد ماه باران نباریده بود. اما این بار دقیقا ۶۵ ثانیه باران بارید و من به آسمان که چندان هم ابری نبود نگاه کردم و فهمیدم که بین سرخوشی و افسونگری ابرها با زیبایی تو رابطهای از جنس شباهت وجود دارد. آسمان هم به نگاهم بیاعتنا بود، درست مثل تو، که همیشه به من بیاعتنایی.نگرانی این روزهایم ب
عزیزم؛ جهان روزبهروز به ما تنگتر میشود. ما در مقطعی از تاریخ به تنگنای مغزهای کوچکِ عدهای احمق گرفتار آمدهایم و آنها غرقِ لذت از غصبِ ما، غصبِ خودِ ما، خونِ زندگیهایمان را میمکند. عزیزم؛ مجالِ بیشترنوشتن نیست. تا چند دقیقه پیش با تو صحبت میکردم و تلاشِ زیادی میخواست متوقف کردنِ اشکهایم، باز نمیخواهم بنویسم و پای هر کلمهام اشکی روانه کنم. وقت خواب است. اما خلاصه اینکه، جهان را روزبهروز به ما تنگتر میکنند، دنیا را ق
الله اکبر از چشمانت!
"وقتی که باران میبارد احساسی میشوم. تو آنچنان در من رسوخ کرده ای که با اولین قطره باران که به زمین میخورد دلم هوایت را میکند. خاک زمین که نم برمیدارد، کاهگل کوچه باغ ها که بو میگیرد پوست تنم و آنچه میان استخوان هایم هست آتش میگیرد! تو آنچنان حیرتی در من ساخته ای که خودت هم آنرا باور نخواهی کرد. چشمان تو چشمانت را باورنخواهند کرد."
وقتی این را گفتم، خندیدی و در میان گندم زارها شروع به دویدن کردی. میخواستی من هم به دنبالت بدوم
وقتی به روزهای گذشته نگاه می کنم ،هرجور حساب می کنم می بینم امکان ندارد امروز نوزدهم ماه مبارک باشد،...آخر مگر ممکن است این گونه با سرعت از این روزها گذشته باشم و هنوز دستهایم خالی باشد ؟....
نه خدا جان!ماه رمضان امسال به دلچسبیه ماه رمضان ۹۸نبود....
اصلا ماه رمضان ۹۸ یک خواب شیرین بوده که شاید دیگر هیچوقت اتفاق نیفتد...
نه خدا جان قبول نیست ،من رمضان ۹۹ را اصلا نفهمیده ام...اصلا درست مزه اش را نچشیدمش...
مثلا نفهمیدم طعم سیب میدهد یا انارشیرین ...من
پنجم نوامبر هر سال ، سلسله جشن هایی در انگلستان برگزار میشود که به «گای فاکس سوزان» شناخته میشود!
در این جشن ها قصد بر این بوده که علیه
یکی از دشمنان پادشاهی انگلستان نفرت سازی شود اما همه این نقشه ها با یک فیلم سینمایی
به هم ریخت و واژگون شد!
گای فاکس که سوژه اصلی این جشن هاست ، یک
فرد انگلیسی است که به همراه گروهش به دلیل مسائل مذهبی میان فرقه ای مسیحیت دست به
یک نقشه بزرگ برای کشتن پادشاه بریتانیا زد اما ناکام ماند!
انگلستان یک کشور کاتولیک
نام فیلم: #باد_ما_را_خواهد_برد | کارگردان: #عالیجناب_عباس_کیارستمی___- از بس این دِهتون دوره! می دونی ما چندوقت ...پسر بچه اجازه نمی دهد مردی که داخل ماشین است و مشغول صحبت است، حرفش را ادامه دهد، می گوید+ نزدیکه- نزدیکه؟!+ ها- شما خودتون چطوری دِهتون رو پیدا می کنید؟!+ من از کوچیکی اینجا پیدا شده ام، دیگه می دانم اینجا رو___در "باد ما را خواهد برد" ، باز هم بازیِ نابازیگران را می بینیم، افرادی محلی که اصلا نمی دانند تلویزیون چیست و الفبای فیلم چیس
یکم. مستضعفان و پابرهنگانْ دیگر مسئلهٔ جمهوری اسلامی نیست بلکه مشکل جمهوری اسلامی است. رهبر انقلاب در تاریخ بیستوششم آبان نودوهشت، در ابتدای درس خارج فقه خود گفت: «یقیناً بعضی از مردم از این تصمیم یا نگران میشوند یا ناراحت میشوند یا به ضررشان است یا خیال میکنند به ضررشان است، به هر تقدیر ناراضی میشوند». این «بعضی از مردم» کدام قسمت از کلّ مردم هستند؟ آیا این «بعضی از مردم» همان پابرهنگان و مستضعفان و همان صاحبان اصلی انقلاب و نظا
متن عاشقانهتو که هستی غرق در آرامشم
******
لبخند تو به معنای واقعی زیباترین چیزی است که در تمام زندگی ام دیده ام :)دوست دارم عشقم
******
جلوه بخت تو دل میبرد از شاه و گداچشم بد دور که هم جانی و هم جانانی
******
هوا خواه توام جانا و میدانم که میدانی
******
جملات زیبا
جملات و متن های عاشقانه زیباخوش تر از دوران عشق ایام نیست
******
You are my everythingتو همه چیز منی
******
تو مثل باران هستیبارانی از گلبارانی از مهربارانی از لبخندبارانی که به زندگی کویری من جان بخشید
شعر در مورد گیسو
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد گیسو برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
دوش در حلقه ما قصّه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
شعر در مورد گیسو
چو گیسوی توندارد بنفشه حلقه وتاب
چو طره ای تو ندارد بنفشه چین و شکن
شعر در مورد گیسوی یار
به سفررفتی وخوبان همه گیسوکندند
در فراق تو عجب سلسلهها بر هم خورد
شعر در مورد گیسوان
سر حلقه رندان خرا
جملات ناب عاشقانه | متن های زیبا و احساسی برای همسر و مخاطب خاص
متن زیبا و جملات عاشقانه دوستت دارمعــشــقــ♥️ مــنــدوســتــتــ دارمــ
متن های عاشقانه جدید و کوتاه
قشنگ ترین و رمانتیک ترین جمله های احساسی و عاشقانه کوتاه برای همسر و عشق زندگیهمراه با متن های عاشقانه زیبا و ناب برای ابراز علاقه و گفتن دوستت دارم
******
جملات عاشقانه کوتاه
من برای توتو برای منما برای همچقدر قشنگ است این عشق من و تو …
******
هر روز بیش از پیش به این راز پی می
درباره این سایت